یگانه دوست،اوست | ||
می دانی رابطه آسمان و دریا چیست ؟ هر دو آبی اند ، هر دو آب دارند ، هر دو آرامند ، و گاه هر دو پرتلاطم 0 آنها زوج جدا شده و مستقل و وسیع اند 0 با تمام شباهتها شریک نشده اند 0 تقدیرشان اینگونه است 0 با این وجود چه خوب وجه اشتراکشان را مبادله میکنند 0 بی آنکه حقی از دیگری ضایع شود 0 و نیازی به قاضی باشد من اینقدر کوچک بودم که در نظر آنان دیده نمی شدم 0 مثل حرف زدن ما در حضور موریانه 0 اما می شنیدم که آسمان با دریا درددل می کرد و می گریست 0 اینهمه آب دردل آسمان مثل بغض هایش پنهان شده بود و ما نمی دیدیم 0 درست است که ما غافلیم 0 و چیز زیادی نمی دانیم 0اما آسمان با آن همه شفافیت غصه را در خود ریخته بود 0 و وانمود می کرد سرحال است 0 خوب تقصیری نداشت باید بزرگی خود را حفظ می کرد 0 او دردهایش را به تنها مونس مهربانش دریا می گفت و اشک می ریخت 0 تا اینکه دامن دریا پر از اشکهای آسمان شد 0 او سر آسمان را در بغل گرفته بود 0 در آندم همه پرده پوشی کردند تا عظمت آسمان خدشه دار نشود 0 غبارآلود شد0 شب با روز یکسان شد 0 و شب زودتر از موعد همیشگی سررسید 0 دردهای آسمان یکی دو تا نبود 0 فردای آنروز هم خورشید دخالت کرد و در زلالی اشکهای آسمان طوری قطرات باران را بدرقه می کرد که زیبایی آن توجه ما را به خود جلب کرد و ما از اصل دور ماندیم 0 و چندی بعد این بار دریا بی قرار شد ، داغ شد ، گر گرفت 0 آنچنان بی حوصله شد که نتوانست آب را نگهداری کند ؛ به ناچار آنرا به بالا پس فرستاد 0 این بار نوبت آسمان بود 0 که امانتداری کند و از سرمایه دریا نگهداری کن ازکتاب چند کلام حرف حساب [ چهارشنبه 91/4/7 ] [ 4:39 عصر ] [ مهین قلاوند ]
یکی از دکه های عشق ، صبر و امید نام دارد 0 گاهی همه شواهد گویای نافرجامی است و در تشییع لحظات عشق شرکت می کند 0 اما امید و صبر، اجازه تدفین نمی دهند 0 حال این کار یا اسمش خیال پردازی است یا الهام و نوید پیروزی ، معلوم نیست0 ولی در هر دو حال بهروزی است0 زیرا سعی کردن یعنی توانایی سرانجامش را دیگر تقدیر برگردن می گیرد 0 هر کاری که دیگران می گو یند نمی تواند 0 نمی شود 0 اما موفق شد 0 پیروزی است ازکتاب چند کلام حرف حساب [ سه شنبه 91/4/6 ] [ 12:52 عصر ] [ مهین قلاوند ]
گاهی مادر دلش از فرزند می شکند 0 اما احساسش بالاتر از آن است که به روی خود بیاورد یا او را عاق کند 0 و این عشق است که تنها حرکاتی از معشوق می بیند که زمزمه اش اینست Suddenly the world was a hard p lace for me اما احساسات اجازه ناراحت شدن هم ، نمی دهند0 از ترس اینکه مبادا او تنبیه شود 0 پس عیان شد که هیچ چیز نمی تواند مانع عشق باشد 0 چون عشق با منطق بیگانه است ازکتاب چند کلام حرف حساب [ سه شنبه 91/4/6 ] [ 4:19 صبح ] [ مهین قلاوند ]
آنهمه دیوار نوشته ؛ وادارم کردند، اینهمه راجع به عشق بنویسم 0 سنگ صبورشان باشیم0 خون دلهایشان را چکیده اند روی بلوارها ، کنار آنهمه گل و گیاه 0 همه دیوارها درگیرند 0 کی مینویسند که کسی نمی بیند کسی نمیداند ! ؟ از بس که داغدارند 0 محبتشان را به تاراج برده اند ؛ کسانیکه تهی از وجود بودند پس از آنکه توسط سینه سوخته هایشان وجود گرفتند0 بیرحمانه رفتند0 اما از اینهمه ظلم تنها خود آسیب دیدند 0 عاشق برنده شد ، چونکه هیچکس غیر از عاشق معشوق را ، نمیتواند خوشبخت نمیکند 0 این آن واقعیتی بود که بعدا و برای همیشه معشوق بی وفا را هم خانه حسرت کرد0 عشق بزرگترین تاوان را از عاشق و بزرگترین انتقام را از معشوق بی وفا میگیرد
ازکتاب چند کلام حرف حساب [ سه شنبه 91/4/6 ] [ 3:55 صبح ] [ مهین قلاوند ]
تازیانه های عشق نافرجام ؛ عضو صنوبری شکل را مجروح می کند 0 جراحتی که تا ابد ماندگار است ؛ تیر می کشد 0 و تیرهای رها شده که بطن و دهلیز را چرخ می کند و به خورد خون می دهند 0 و این زخم به جای جای بدن با نام خون (مایع حیاتی) منتشر می شود 0 قلب در حسرت وصال می پوسد و کسی او را نمی بیند که درکش کند 0 لای این همه پوشش گوشتی و محافظتی 0 حافظ سلامت دوره دیده چندین ساله ، اولین محافظ و لایه قلب را که لباس است نادیده می گیرد ، و به دنبال آن با مجوز ناجی خود را امین می نامد 0 و قلب ستاره معصومی را میدرد ؛ طوریکه آن قلب به اندازه ثانیه های عمرش زجر میکشد
ازکتاب چند کلام حرف حساب [ سه شنبه 91/4/6 ] [ 3:46 صبح ] [ مهین قلاوند ]
غروری که وسعت آسمان و اقیانوس را معنی میکند ؛ با چه قدرتی کنار میرود ؟ چه مقاومتی؟ و از کجا تامین میشود ؟ به چه امید ؟بابت چه ارزشی؟! گفتن احساسات تام با حذف آن غرور، در برابر بت احساس شکن، خودپرست مرموز، منافع محور موقعیتی ، زیاده خواهی که با ثبات اخلاقی کاملا بیگانه است0 و بلند پروازی را در سقوط دیگران تجربه و کسب میکند 0 اگر با عینک خوش بینی ببینیم 0 با تبرئه اثر سمی اش0 اینطور وانمود میشود 0احساس نثارکردن یعنی : ایثار یعنی : خوردن یک قاشق تئوفیلین جی0 بعد با قاشق چه کار میکنند ؟! خوردن تئوفیلین یعنی پا روی غرور همان وجود خویش0 هدف از خوردن یعنی بروز احساسات برای خلق زیبایی و سلامت برای ادامه زندگی 0 و علت پرت دادن قاشق ؛ عکس العمل طبیعی از چشیدن آخرین درجه تلخی . و پرت دادن قاشق یعنی تنها خالی کردن بخشی از ناراحتی و عکس العمل از آن معرف توهین به محبت0 با وجود اینهمه تلخی ! خوردن به امید درمان
ازکتاب چند کلام حرف حساب [ سه شنبه 91/4/6 ] [ 3:35 صبح ] [ مهین قلاوند ]
وقتی دنیا را صرف عدم کنی 0 خود به زوال رفته، تا مرده ای را زنده کنی 0 مرده تو را به قعر گور برده تا خود بالا آید
ازکتاب چند کلام حرف حساب [ سه شنبه 91/4/6 ] [ 3:25 صبح ] [ مهین قلاوند ]
با وجود من هیچکس نمیتواند ادعا کند که اندوه را شناخته0 چون تنها من ؛ به اوج ناراحتی رسیده ام 0 طوریکه اشک ریختن شبانه روزی را عبث و بچه گانه میپندارم
ازکتاب چند کلام حرف حساب [ سه شنبه 91/4/6 ] [ 3:20 صبح ] [ مهین قلاوند ]
اگر بدانی حسرت از گریستن ، چه بی انتها وام میگیرد ، هرگز آنرا در دل کسی نمی کاری0 و اگر هم حتی ناخواسته به دل کسی گذاشته ای0 تمام تلاشت را ، برای بیرون آوردنش میکنی تا در جهنمی که برای او ساختی ، خود را همنشین همیشگی شیطان نکنی0 که تنها ناظر رفتن همه به بهشت است
ازکتاب چند کلام حرف حساب
[ سه شنبه 91/4/6 ] [ 3:16 صبح ] [ مهین قلاوند ]
او به زعم خویش ؛ در حال ایثار بود 0 ولی به واقع تماما استیثار بود 0 چه رضایتی از رسالت خویش 0 توهم یا توجیه ایثار0 کاش حداقل خود میدانست
ازکتاب چند کلام حرف حساب [ سه شنبه 91/4/6 ] [ 1:38 صبح ] [ مهین قلاوند ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |