سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یگانه دوست،اوست
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

منتظر میشوم  تا  شب  تاریک  شود ، طوریکه  هیچ  روشنایی  وجود  ندارد  و هویت  شب  نمایان  میشود0

کوچکترین  نوری  نبود 0

چشمان  من  زیر لایه  ضخیمی  از تار و پود  به  نور دانه های  کوچک  یاقوتی  که نخی از میان  دل  خود عبور داده  بودند ، خیره ماند0

نمیخواستم  چشمانم  را  ببندم 0 دوست  داشتم  به  این  نور نگاه  کنم  ؛ چه  لذتی  داشت  اینهمه  شفافیت  و درخشش  شبتابی  که  گویی  قبل  از من  به  رختخواب  خزیده  بود 0

نه  تنها  زیبا  بلکه  بی ریا ، مهربان  صادق  و پاک  بود 0

بگذار بگویم  این  سعادت  از کجا  نصیب من  شده  بود ؛

شبتاب  از کعبه خودش را  به  زوار میرساند ؛ و داخل سوغاتی ها  خود  را  جا میدهد0همینکه  من  به  دیدن  مسافر خانه  خدا  رفتم 0 به  من  عطایش  کردند 0 

 خوشحالم ، چه  نصیبی ! خوش  یمن  است ؛ فکر میکنم  نتوانم  زیبایی اش  را  تصویر کنم 0

در روز متواضع  کنار همه  تسبیح ها ؛ و شب  که  همه  خوابند از لاک  خود  بیرون  می آید 0 با  گویش زیبا  در کلام  پر معنا  قرب  را  بخشیدند  به ما  من  نیز سعادتمندم  تا  وقتیکه  نخوابیده ام

 

ازکتاب چند کلام حرف حساب


[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 8:24 عصر ] [ مهین قلاوند ]

 

انسانها به جای  هم  یا در موقعیت دیگری خوشبختی را تصویر  میکننند 0 چرا ؟

انسان با بدست آوردن خواسته هایش  هر چند بالاتر از حد  تصورشان ، اما  هنوز احساس خوشبختی نمیکنند ، چرا ؟

چون  کمبود انسان  رویاهایش  نیست 0

چون  این  خواسته ها  محدودند 0

در صورتیکه  خواسته  انسان  بی حد و حصر است که  این ، مختص  ذات الهی است0

اوست  که  جانشین  همه نداشتن هاست0

 فقط  چون انسان  از این  موضوع  بی خبر است ، به  هر دری  میزند  تا  موفق  میشود ؛ ولی  در هیچ  موفقیتی ، احساس  رضایت و خوشبختی  نمیکند -

 

ازکتاب چند کلام حرف حساب

 

 


[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 8:12 عصر ] [ مهین قلاوند ]

 

می دانی سابقا زبان من چه بود ؟ مهربانی ، لبخند، صمیمیت و پیوسته خوبی0

اما چه کسی میخواهد بداند ؛ اکنون چه خبر ؟

 میگویم ، من هنوز هم از دروغ بیزارم 0

و از سمت و سوی هر کسی که به من میگوید خاموش باش ، گوشم کر میشود0 اما دیگر چه سود؛ برنده شدند 0

گویی راستی دروغ گفتن است ؛ جایی که دروغ جایز است 0 صداقت یعنی صدا قطع0روزگار و آدمیانش چه بخیلند 0

آنها مهربانی را بر دلم جراحی کرده اند کاش 000  افسوس 000

 دیگر نمیدانم چه بگویم ؟!

بمن میگویند عقل کل؛

امابا تفویض صداقت حس میکنم عقلم ، کل شده است

 

ازکتاب چند کلام حرف حساب


[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 8:6 عصر ] [ مهین قلاوند ]

 

آسمان پیوسته نظاره گر

و زندگی همچنان در گذر

و ما شادان در کنار یکدیگر ؛

تا اینکه جریان دگر

سرآغاز مسیر دگر شد0

سرنوشت دگرگون

انسان را از سکون

در یک مسیر بیرون آورد0

باران باریدن گرفت

و هر یک از ما مسیر خود را انتخاب کرد

و فراق معنی گرفت0

باران خوردخورد بر گونه های زمین داشت  شلاق زدن را امتحان میکرد ،

که گویی قدرت تصمیم گیری را در منگنه ای ،

لای رگبار زمان و صدای مهیب آسمان قرار داد0

که ما هر یک برای ادامه مسیر خویش ؛

خیس شدن را مشکل میدیدیم0

و ترس جای مقاومت را گرفت ؛

که مسیر را انحنا داد0

و ما هنوز ندانسته ایم که قربانی چه هستیم؟

عقل ناکامل ، صبر محدود، یا ترس بیجا

 

از کتاب چند کلام حرف حساب


[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 7:47 عصر ] [ مهین قلاوند ]

 

زمان  زینت  زندگی  زوال  یافت 0

افسوس ! دیگر چیزی برای بقا  نمانده 0

اینجاست  که  توکل  مفهوم می یابد0

با اینکه رنجور ، فرسوده ، ناتوان  شده ، نه  نایی  برای  نالیدن  و نه  پایی  برای  ایستادن0

عصای  بیهودگی  را پس  میزند ، و دست بر شانه  انتظار ، بر اعتماد  تکیه میکند -

و چشمان  خود را  پاک  میکند0

بغض آلوده  می گوید ؛

ما  دو  دنیا  داریم

 

ازکتاب چند کلام حرف حساب

 


[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 7:43 عصر ] [ مهین قلاوند ]

 

آن سان که بالاترین شگرد هستی انسان،

 و بالاترین انسان پیام آوران وحی ، که نماد حقیقتند0

آنان که از خالق خلقت تام گرفته اند؛آنچنانکه در تمامی اعصار ، بی آنکه حضور داشته باشند 0 بی تردید قابل تقدیس اند0

چرا که منبع مهرگستر ،آنها را فرستاده قرار داده که اگر به حال خود میگذاشت انسان میشدند ، کم دانش و بیش بی دانش 0

تنها یکی از مقربین برگزیده که اجازه کلام با حق را داشت جایی انسان شد،

و به اندازه بینش انسان ، خطاب به محور هستی : دوست دارم ببینمت!

و کوه طوراز دیدنش ، آیا متلاشی شد ؟

و هزاران بهانه بنی اسرائیلی به سبب گزافه گویی و گزافه خواهی راهی جهنم شدند0 آرزویمان درست حرف زدن و درست خواستن باشد0

که هلاک نشویم ، صخره جهنم نشویم 0

اشتباه آدمیان کوه طور را ؛ آیا قربانی کرد ؟ یا قسمت او چنین بود ؟!

ازکتاب چند کلام حرف حساب


[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 7:31 عصر ] [ مهین قلاوند ]

 

شـُکر  شـِکر  نـِعـَـمی که  دادار  اعظم  ، در قدر به  قدرِ ما  نهاده0 

تنها چشمی می باید0

همه تن چشم شویم ؛ خیره به دنبال  حقیقت 0  

شاید هم به اوج  دانایی  رسیدیم و دو حرف  اول  حقیقت  را  یافتیم

 

از کتاب چند کلام حرف حساب


[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 7:20 عصر ] [ مهین قلاوند ]

 

قسم به قلم

 چه خدمتها که  قلم  تا  آخرین  نفس  به  بشر  کرده0

بی آنکه از او بپرسند ؛ مایلی ؟

و قلم  به  قسم  یاد میکند0

در سوگندنامه های قضاوت  و  شفاعت ، و هزاران  سرنوشت را قلم  نوشت0

دنیا را  بی قلم  تصور کنید0

آیا میتوانید  حتی یک  گام  بردارید ؟

چه چیزی جای آنرا میتواند بگیرد ؟ حق او چه پاداشی است ؟

 

از کتاب چندکلام حرف حساب


[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 7:15 عصر ] [ مهین قلاوند ]
<< مطالب جدیدتر           

.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 58656
  • دانلود فیلم
  • دانلود فیلم


  • کد تغییر شکل موس